روایت زندگی غلامحسین درویشخان به چاپ چهارم رسید
تاریخ انتشار: ۱۹ آذر ۱۴۰۱ | کد خبر: ۳۶۵۷۰۲۱۷
به گزارش خبرنگار مهر، چاپ چهارم کتاب «درویش خان» نوشته حسن هدایت شامل روایتی از زندگی غلامحسین درویش خان استاد موسیقی ایرانی بهتازگی توسط انتشارات علمی و فرهنگی منتشر و راهی بازار نشر شده است.
غلامحسین درویش متولد ۱۲۵۱ از هنرمندان و استادان موسیقی سنتی ایرانی در اواخر دوره قاجاریان است که از افراد صاحب سبک و تأثیرگذار بر موسیقی ایرانی در این دوره به شمار میرود.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
از این استاد موسیقی دو صفحه با همکاری چند نوازنده و خواننده دیگر نیز به جا مانده است. وی را از ایجادکنندگان و گسترشدهندگان پیشدرآمد در موسیقی ایرانی میدانند. درویشخان در سال ۱۳۰۵ در یک سانحه رانندگی درگذشت.
حسن هدایت متولد ۱۳۳۴ در تهران تهیهکننده، کارگردان، فیلمنامهنویس و تدوینگر ایرانی است.وی فعالیت در سینما را از سال ۱۳۶۲ با فیلم پیک جنگل به عنوان نویسنده، کارگردان و طراح صحنه آغاز کرد.او چند فیلم خود را با الهام از داستانهای صادق هدایت ساخته است و البته هیچ نسبت فامیلیای با این نویسنده ندارد.
این کتاب در ۱۸ بخش مجزا از زبان قمر دختر درویش خان با بیانی رمان گونه به زندگی و زمانه وی میپردازد و به فراگیری موسیقی در مدرسه موزیک دارالفنون، اجرای موسیقی در دسته ملیجک مخصوص دربار ناصرالدین شاه قاجار، شاگردی آقا حسینقلی، فرار از دست شعاع السلطنه و آشنایی با عارف قزوینی، رهبری کنسرتهای انجمن اخوت و همچنین درگذشت درویش خان میپردازد و در جهت معرفی چهرههای اسطورهای البته کمتر شناخته شده تاریخ هنری این مرز و بوم مطالبی را ارائه میدهد.
در بخشی از این کتاب میخوانیم:
«روز جمعه بود که خبر را به درویش خان دادند. میانه دی ماه بود. چند روزی بود که هوا گرفته بود و آسمان ابرهای سنگین و تیره داشت، ولی باران و برف نمیبارید. حتی از وزیدن یک نسیم سرد زمستانی نیز خبری نبود. انگار همه چیز در یک سکوت وهم آور، ساکن و بی حرکت شده بود. درویش خان دو روز بود مریض احوال بود. سینه اش سنگین بود و به زحمت نفس میکشید. برایش پزشک آورده بودند، یک دکتر هندی به نام رام سینگه که در میدان بهارستان مطب داشت. صبحها در مریضخانه دولتی کار میکرد و عصرها به مطب خودش میآمد. همسرش که همیشه یک لباس ساری بلند میپوشید و خال قرمز رنگی بین ابروهایش جلب نظر میکرد امور اداری مطب و حساب و کتاب مشتریها را بر عهده داشت. سینگه پزشک حاذق و دقیقی بود، ولی مردم عادی چندان به او مراجعه نمیکردند، چون او غیر مسلمان بود و از نظر قوانین شریعت نباید با او مراوده برقرار میشد. به همین دلیل، مراجعان سینگه محدود به چند خارجی مقیم تهران و یهودیان و ارامنه ساکن در محله سرچشمه میگردید. سرچشمه در چند صد متری جنوب بهارستان واقع بود و سینگه نزدیک ترین پزشک برای مراجعین محله سرچشمه محسوب میشد.
مضافاً بر اینکه دکتر سینگه از بیمارانش حق ویزیت ارزانی میگرفت و این مزیت به ویژه برای یهودیان که عادت به صرفه جویی داشتند عامل مهمی در مراجعه به مطب سینگه شده بود. از مسلمانان نیز چند تنی مانند درویش خان که به دانش پزشکی و ادب دکتر سینگه احترام میگذاشتند و مذهب او برایشان ملاک نبود در زمان بیماری به مطب دکتر مراجعه میکردند.»
چاپ چهارم این کتاب با ۲۵۷ صفحه، شمارگان هزار نسخه و قیمت ۲۷ هزار تومان عرضه شده است.
کد خبر 5648668 فاطمه میرزا جعفریمنبع: مهر
کلیدواژه: انتشارات علمی و فرهنگی عارف قزوینی حسن هدایت کتاب و کتابخوانی معرفی کتاب معرفی کتاب کتاب و کتابخوانی تازه های نشر سازمان اسناد و کتابخانه ملی ایران کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان فرهنگسرای اندیشه ترجمه انقلاب اسلامی ایران انتشارات سوره مهر نمایشگاه کتاب استانبول چاپ و نشر بین الملل نمایشگاه کتاب بیروت سازمان اسناد و کتابخانه ملی دفاع مقدس درویش خان
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.mehrnews.com دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «مهر» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۶۵۷۰۲۱۷ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
سینما به روایت «آپاراتچی»
ایسنا/اصفهان «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل، مردی جوان و ساده است که سواد نوشتن ندارد، اما شور دارد و عاشق سینماست.
فیلم «آپاراتچی» ساختۀ قربانعلی طاهرفر، یکی از فیلمهای در حال اکران اصفهان است که گیشۀ سینمای ساحل نشان میدهد با استقبال اندکی مواجه شده است، من نیز این فیلم ۹۴دقیقهای را بهتنهایی در سالن عالیقاپو نگاه کردم و وضعیت سالن، یعنی صندلیهای خالی، این موضوع را تأیید میکرد. اما جای سؤال دارد که آیا تماشای «آپاراتچی»، محصول سال ۱۴۰۲ که در چهلودومین جشنوارۀ فیلم فجر به نمایش درآمد، وقت تلفکردن است؟!
اگر عاشق «سینما» باشید، «آپاراتچی» به یک بار دیدنش (و اگر عاشقتر باشید، به چند بار دیدنش!) میارزد؛ آن هم در مقایسه با بسیاری از فیلمهای پرهیاهو و با بازیگران دهانپرکن، اما بیکیفیت که طرفدار هم زیاد دارند. «آپاراتچی» روایت زندگی جلیل است که عاشق سینماست و برای ساختن فیلمی بلند و سینمایی حاضر است هر کاری بکند. او وقتی دیگران معنی کارهایش را نمیفهمند به آنها میگوید، تا حالا عاشق شدی؟! من عاشق سینما هستم!
اتفاقات این اثر که در جشنوارۀ فجر سال گذشته به دریافت جایزۀ ویژۀ داوران برای «نگاه نو» موفق شد، در روزگار نزدیک به پیروزی انقلاب ۱۳۵۷ و سالهای نخست جنگ ایران و عراق بازمیگردد. جلیل نقاش ساختمان است که روی بوم هم هنرش را به رخ میکشد و مخصوصاً پرتره شهدای عزیزمان را در جنگ ایران و عراق تصویر میکند و به دل خانوادههایشان تسلایی کوچک میبخشد. همین جلیل که عشق بیوحدومرزی به سینما دارد و همواره خود را در جشنوارههای فیلم تصور میکند که جوایزی نفیس به دستش میدهند، قصد دارد فیلمی بلند و زندگینامهای بسازد.
فیلم جلیل دربارۀ شخصیتی به اسم نوری است. نوری در فیلم قاضی سختگیری معرفی میشود. همه مردم از جمله جلیل و همسر و پدر پیرش که در یک خانه زندگی میکنند، بدگویی از این قاضی به روزمرهشان تبدیل شده است. همه معتقدند که نوری دارد جان جوانان وطن را با قضاوتهای نادرستش پایمال میکند. اما در همان ابتدای فیلم، وضعیت نوری دستکم در چشم برخی از مردم، از جمله همین جلیل داستان، دگرگون میشود. و وقتی نوری یعنی قاضی بدنام به دنبال اتفاقاتی شهید میشود، تصمیم میگیرد فیلمی از او بسازد و نامش هم بگذارد: «نوری در تاریکی».
اما فیلمساختن در زمانۀ جلیل آسان نیست. پدرش با او مخالفت جدی دارد و سینما را هنری تهی میداند که یک مشت آدم فاسد و بیدین دور هم جمع میشوند تا بقیۀ مردم را هم با ساختههایشان بیبندوبار کنند! همین نگاه پدر جلیل، طنز تلخی را به اثر بخشیده است. از طرفی، جلیل را وزارت ارشاد وقت جدی نمیگیرد و حاضر به حمایت از او نیست.
فیلم هیچ حامی معنوی و پشتیبان مادی ندارد. خانواده شهید نوری هم با مخالفتها یا خواستههای خود به نوعی دیگر مانعی بر سر راه فیلمسازی جلیل شیفته و خیالپرداز هستند. حالا در ادامه باید دید سرنوشت این فیلم به کجا ختم میشود و اگر روی پرده برود، محبوب مردم خواهد شد، چنانکه جلیل در رؤیا میبیند؟!
فیلمسازی در میانۀ انقلاب و جنگ
فیلم «آپاراتچی» در حد خود و تا جایی که توان گشودن بال و پر داشته است، داستان بغرنج سینمای ما و البته شیرینیهای آن و شوریدگیهای آدمهایش را بازتاب میدهد. سینمای کشورمان از ۱۳۵۷ شمسی بهبعد که هنرمندانی نامدار در آن افتخار آفریدند و از این قاب رنگی و اسرارآمیز ما را به جهانیان نشان دادند یا هرکس دیگری که به توان و سلیقه خود آثاری در آن تولید کرده است، آغازش داستانی پیچیده دارد.
سینمای ایران بعد از ۱۳۵۷ شمسی، در میانۀ انقلاب و جنگی زودهنگام پا گرفت و همواره موانع پرشماری از جنبههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بر سر راهش بود. اما سینما زنده ماند، گاهی نیمهجان شد و گاهی جان تازه گرفت، اما هرچه بود و نبود به پیش رفت و نشان داد که این دنیای شگفتانگیز و پرقدرت شاید سر خم کند و در برخی سالیان منزوی شود، اما از میان نمیرود. سینمای ایران همواره عاشقان خودش را داشته است که برای سربلندی این گوشه پهناور از هنر معاصر ایرانزمین کوشیدهاند.
به جز اینکه به «آپارتچی» میتوان نگاهی تاریخی داشت که در آن مقطع، خاص ایرانمان است، این فیلم به رابطۀ پویایی اقتصاد و هنر نیز نگاه خوبی دارد. جلیل و گروه کوچکش یک مانع جدی بر سر راه فیلمسازیشان دارند و آن هم نداشتن پول کافی و امکانات مادی بهدردبخور است.
این مسئلۀ جدی است. هیچ هنرمندی در هیچ کجای دنیا نمیتواند با شکم خالی و زندگیای که تمامش دغدغه نان باشد، هنری ماندگار به جهان تقدیم کند. گامبرداشتن در چنین مسیری ازجانگذشتگیها میخواهد. اگر در تاریخ هنر درنگ کنیم، آثار پراعجازی که هنوز ماندگارند و ما را انگشتبهدهان میکنند، یا هنرمندش از خانوادهای ثروتمند برخاسته یا نهاد دولتی یا غیردولتی، آن هنرمند را حمایت مالی کرده و دنیایی امن برایش فراهم ساخته است. مردی مثل جلیل که برای فیلمسازی و نمایش استعداد هنری خود به فروختن فرش دستباف همسرش محتاج است، فرشی که میتوانست زیرپای آن دو و پدر و بچههایشان باشد، چه سرنوشتی در سینما خواهد یافت؟
انتهای پیام